حقيقت حلقه هاي كشتزار .قسمت سوم – حلقه هاي اصيل
جدیدترین اخبار بشقاب پرنده های را در این وب سایت مشاهده کنید...
تاریخ : شنبه 20 ارديبهشت 1393
نویسنده : غزل غفاری

حقيقت حلقه هاي كشتزار

قسمت سوم – حلقه هاي اصيل

در اين قسمت تداخل علومي چون هندسه ، فيزيك و هنر ديده مي شود ، فرق بين حلقه اصيل و تقلبي بيان مي شود و چگونگي كشف هندسه پنهان در حلقه هاي كشتزار بررسي مي شود :

چطور ما مي توانيم تفاوت بين پديده اصلي و تقلبي را بيان كنيم؟

وقتي شما وارد يك كشتزار مي شويد چيزهاي زيادي وجود دارد تا شما روي آنها فوكوس كنيد ، در آنوماليز يك پيش زمينه اي راجع به الگوهاي نامتعارف موجود در اين كشتزارها داده شد . اين الگوها مي تواند از گره هاي ورم كرده ، كش آمده تا مواد نامتعارف و گياهان پيچ و تاب خورده متغير باشند. در ساختارهايي كه بدست انسان ايجاد شده ( شوخي يا Hoax ) ، اين چنين چيزهاي نامتعارف ديده نمي شود اگر يك (هوكس) در يك شب باراني اتفاق بيافتد شما بايد رد گل بجامانده از انسان را مشاهده كنيد براي پي بردن به اين حالت مهم است كه شما مطمئن باشيد كه اولين كسي هستيد كه وارد ساختار حلقه ايجاد شده مي شويد .

اگر شما اولين كسي باشيد كه وارد كشتزار مي شود شما ساقه هاي خم شده اي را خواهيد يافت كه هرگز شكسته نشده اند . اكثر گلهاي زرد رنگ در اين ساختارها بروي ساقه خود (در حالتي كه  هوكس نباشد ) باقي مي ماند اما اگر يك ( هوكس ) رخ داده باشد گلها بروي زمين خواهند افتاد.

genuine
hoax

شوخي

اصل

اين فكر هم تنها در حد يك خيال است كه يك حلقه كشتزاري اصيل است كه گياهان در آن شكسته نشده باشند بلكه خم شده باشند . اين رخ مي دهد ( مخصوصا در ساختار هاي قديمي در دهه هشتاد و همينطور در كشتزارهاي دانه هاي روغني رسيده ) اما من دوجين از حلقه هاي اصيل را ديدم ( به گفته متخصص حلقه ها ” اصيل” ) كه هيچ يك از آن حالت ها در آن نبود حتي ساقه هاي شكسته نيز در آن وجود داشت .

بعضي از مردم فكر مي كنند كه اشكال ساده اصيل بوده و اشكال پيچيده هوكس هستند كه اين مطلب ساليان قبل اشتباه بودنش ثابت شده است .يك مثال خوب جولياست نزديك استون هنج مي باشد در سال 1996 ، تحقيقات بيوفيزيكي نشان داد كه در جولياست الگوي هاي نامتعارف زيادي مشاهده شده كه فقط مي توان در اشكال اصيل يافت .

و هستند انسانهايي كه فكر مي كنند فقط اشكال پيچيده اصيلند و اشكال ساده هوكس هستند ، كه اين هم همچنين در حد يك خيال است .بسياري از اشكال ساده به طور علمي بررسي شده اند كه اصيلند . و اين خيلي اغوا كننده است كه فكر كنيم اشكال پيچيده و داراي پيچش هاي فراوان هوكس هستند اما بازهم هميشه نمي توان به اين نتيجه رسيد كه اين فكر درست است .

بسياري از ساختارايي كه شبيه انسان هستند ( مثل شكل زير) اثبات شده اند كه اصيلند . براي مثال در شكل وسطي انواع ناهنجاري ها ( آنوماليز ) مثل ساقه هاي ورم كرده و … ديده شده است .

1999
2002
2002

در حقيقت براي قضاوت در باره اصيل و يا هوكس بودن، بايد مراقب بود ، هيچ چيز راجع به اين پديده وجود ندارد كه مفهوم يا آشكار باشد .

توضيح اضافي : اصيل در اينجا به آن معني است كه افرادي مثل Doug bower نمي توانسته اند اين اشكال را با دستشان درست كنند ويا اين اشكال بوسيله گروهي از انسان ها كه در شب دست به كار ساخت آن بزنند ايجاد نشده است . چون انسان ها ادعا كرده بودند آنها سازنده اشكالند و دلايل سطحي براي ادعاي خود داشتند مثل شكل زير كه توسط گروهي بيان شده بود :

http://www.unmuseum.org/cropinst.gif

اما شايد انسان با پيشرفت تكنولوژي در عصر حاضر بتواند اشكالي خلق كند ونه با دست كه با تكنولوژي خود ، در اينجا بايد به تاريخچه پديده نيز توجه كرد كه از چه زمان حلقه ها آشكار شدند .

حلقه هاي كشتزار چطور ايجاد مي شوند ؟

برطبق تيم تحقيقاتي BLT حلقه هاي كشتزار بوسيله ستوني دوار از پلاسما كه از بالاي سطح اتمسفر ( يونوسفر ) سر چشمه گرفته ، توليد شده اند . شما مي توانيد به يك گرداب ستوني پلاسما از هواي يونيزه شده  فكر كنيد . در فيزيك و متِئورولوژي حلقه هاي پيچشي پلاسما يك پديده معمول هستند . آنها توسط چشم غير مسلح ديده نمي شوند تا زماني كه آنها اندازه گيري شوند ( بخاطر بار الكتريكي در هوا ) . پلاسما به سمت زمين هجوم وار ، مثل گردباد با بار الكتريكي زياد ، خرده آهن مغناطيسي و تشعشعاتي مثل انرژي شبه ميكرو ويو ، حركت مي كند و وقتي كه به زمين برخورد مي كند حلقه هاي كشتزار شكل مي گيرد .

طبيعتا اين تئوري سوالات زيادي را بوجود مي آورد : ما از كجا مي دانيم كه منشا پلاسما از يونوسفر است ؟ از كجا مي دانيم كه آن با بار الكتريكي شارژ شده و حامل آهن مغناطيسي و تشعشعاتي شبه ميكروويوي است ؟ و چرا با تمام اينها اشكال پيچيده خلق مي شود ؟ در حقيقت پاسخي براي اين سوالات وجود ندارد اما تا انجاكه مي دانيم و مي توانيم ، جواب مي دهيم :

ما مي دانيم كه گردباد از يونسفر نشات مي گيرد ، بعلت اينكه مقدار نامتعارف و نسبتا زيادي از ذرات آهن مغناطيسي به طور متمركز در خاك حلقه هاي كشتزار يافت شد . مگنتايت يعني آهني كه خاصيت مغناطيسي را در خود دارد .

نوعي كه در خاك حلقه هاي كشتزار يافت شد همانند گرد و غبار  و ذرات يك شهابسنگ بود ، اين اولين دليل است كه بسمت يونُسفر مي رويم . نشانه دوم بارالكتريكي گردباد است ، هوا در يونسفر داراي بار الكتريكي مي باشد ، بار الكتريكي در خاك از خود ردي بجا مي گذارد ( براي اطلاعات بيشتر به بخش آهن مغناطيسي در آنوماليز رجوع كنيد )

بنابراين سوال ديگري بوجود مي آيد ، چطور ما مي دانيم كه حلقه هاي گردنده پلاسما به طور طبيعي داراي بار الكتريكي و آهن مغناطيسي بوده و از خود انرژي شبه ماكروويوي ساطع مي كند ؟ ما اين قضيه را بخاطر ردپاي الكتريكي ، مغناطيسي و بعضي از انواع انرژي ميكرووي مانند كه در حلقه هاي كشتزار پيدا شده ، ميدانيم .

ابتدا اجازه دهيد با الكتريسيته شروع كنيم ، بوسيله تست ريدوكس ، يك نفر مي تواند ميزان راديكال هاي آزاد شده در سلول هاي گياهان حلقه هاي كشتزار را اندازه بگيرد .تعداد راديكالهاي آزاد بيشتر ، باعث مي شود گياه فشار بيشتري را متحمل شود . بقدري زياد كه گياه درواقع مرده است .

بنابراين مي شود گفت كه : كشتزار در معرض پالسهاي الكتريكي شديدي در لحظه اي كه گردباد به زمين بر خورد مي كند ، قرار مي گيرد . بنابراين راديكال هاي آزاد نيز تنها عامل موثر در اين قضيه نيستند . همچنين يك الگوي  نا متعارف رشد و جوانه زني در گياهاني كه در مسير پالسهاي الكتريكي قرار داشتند وجود دارد .

هنوز يك نشانه ديگر از وجود الكتريسيته باقي مانده است ، همانطور كه در بخش ” عقيده دانشمندان درباره حلقه هاي كشتزار چيست ” در قسمت اول اشاره شد ، دكتر هاسلهوف  دريافت حلقه هايي را كه مورد امتحان قرار داده بود ، حاصل يك منبع نقطه اي انرژي الكترومغناطيسي بوده اند .

او به خاطر وجود گره هاي نا متعارف و ورم كرده به اين كشف نايل شد . توزيع انرژي كه او يافت صد در صد با توزيع منبع نقطه اي انرژي الكترومغناطيس منطبق است ( مثل نور يك لامپ )

خاصيت مغناطيسي Vortex : چه نوع ردي از خود بجا مي گذارد ؟ و حالا يكبار ديگر يافته هاي دكتر هاسلهوف را درباره منبع نقطه اي انرژي الكترومغناطيس ببينيد و يكبار ديگر به تمركز شديد و نامتعارف آهن مغناطيسي توجه كنيد . تنها توضيحي كه براي اين تمركز شديد آهن مغناطيسي قابل قبول است اينه كه جريان حلقوي پلاسما در طبيعت به شدت داراي آهن مغناطيسي است كه اين جريان تمام اين مواد را از طرف خود جذب مي كند و بعد از اصابت به زمين آنها را به زمين انتقال مي دهد .

وبالاخره انرژي شبه ماكروويو : چه نشانه هايي در اينجا داريم ؟ بندها يا گره هاي تركيده و كش آمده در گياهان حلقه هاي كشتزار . دانشمندان تنها قادرند اين اثر را با قرار دادن گياهان در داخل ماكروفر ايجاد كنند . چيزي كه رخ مي دهد با قرار دادن يك تخم مرغ در يك ماكروفر قابل مقايسه است . مواد موجود در تخم مرغ تبخير شده و منبسط شده و پوسته نمي تواند فشار آن را تاب بياورد و در نهايت مي تركد . همين حالت براي بندهاي گياه رخ مي دهد و قسمتهاي انعطاف پذير آنها از بين مي رود ( منفجر مي شود ) (براي اطلاعات بيشتر به آنوماليز مراجعه كنيد )

اما آخرين تحقيقات گروه BLT افزايشي را در درجه تبلور مواد خاكي در خاك حلقه هاي كشتزار نشان مي دهد . نتايج تحقيق XRD ( يا انتشار پرتوي ايكس ) در سايت آنها يعني www.bltsearch.com موجود است .

اما اگر درجه حرارت حاصله خيلي بالا بوده است پس چرا كشتزار آتش نمي گيرد ؟ آيا اين انرژي ميتوانسته با كشتزار به طور سريع و مختصر برخورد كرده باشد ؟ براي ايجاد يك حلقه هاي كشتزار به زمان نسبتا بلندي نياز است ، اما آيا در زماني نسبتا كوتاه و كافي براي شكل دهي حلقه هاي كشتزار مي تواند از بروز آتش سوزي جلوگيري كند ؟

يعني : حلقه هاي كشتزار در كسري از ثانيه خلق شده در حالي كه اين فرض با نظر دانشمندان در تضاد است .همه آنها تاييد كرده اند كه براي ايجاد حلقه ها چندين ثانيه طول كشيده است . (براي اطلاعات بيشتر به بخش ” آيا شواهدي مبني بر شكل دهي يك حلقه واقعي كشتزار وجود دارد” كه در آينده بحث مي شود مراجعه كنيد )

عكس هاي انتخاب شده از حلقه هاي هوكس

نمونه اول :

http://www.korncirkler.dk/02cc/flower1.jpg

photo by Derrick Hunt

در كشتزار Cherfill درست در زير اسب سفيد cherfill ، يك تيم از هوكسرها يك شكل نسبتا پيچيده را در شب دوم آگوست 2002 ايجاد كرده و متواري شدند . يك شكل دو جزئي تقريبا ناقص كه شكلي نيز در فاصله اي آنطرف تر قرار داشت . من صبح حادثه در محل حضور يافته و عكس هايي از ساقه هاي ايستاده واقع در مركز گرد حلقه و ساير جزئيات حلقه گرفتم مردم نيز در ساعات ديگر به ما ملحق شدند .

عكس زير از وسط شكل دوم كه متشكل از يك حلقه و دايره اي در بين آن است گرفته شده . من قبلا فكر مي كردم اين شكل  با آن حالت دايره مانندش اصيل بوده اما حالا بهم ثابت شده كه فردي با ابزاري ساده مي توانسته آنها را ايجاد كند .

نوع دوم :

photo by Peter Sørensen

در اينجا شكلي ديده مي شود كه ساقه ها به طور موازي در كنار هم قرار گرفته اند كه توسط دو آلماني درست شده اند . هر ساله با پرداخت مبلغي به كشاورزاني ، آنها اشكالي را براي مقاصد تجاري و تبليغاتي بروي مزارع ايجاد مي كنند . اين تصوير پنج روز بعد از ايجاد حلقه  گرفته شده است .

photo by Lucy Pringle

اين ساختاري است موجدار كه گوشه هاي شكل بسيار نوك تيز است . در واقع ساختار براي مقاصدي تجاري و در قالب 1031 در روز ساخته شده بود كه بعدها به طور ناشيانه اي به 1081 تغيير كرد .

اين شكل ساقه هايي را نشان مي دهد كه از قسمت تحتاني خم شده تا عدد 1 در 1031 را ايجاد كند. اين تصوير خمش ناقص گندم ها را در زاويه افقي نشان مي دهد :

در اوايل 10 جولاي 2002 فرصت اين را داشتم تا با يكي از هوكسرهاي قهار انگلستان كه ساختار هاي پيچيده اي را با دستهايش خلق مي كرد ديدار كنم . در تاريكي شب ، او 6 دست متفاوت از مراكز حلقه ها را تنها در كسري از دقيقه ايجاد مي كرد . دوربين من نتوانست از يك rang بالا از شكل عكس بگيرد اما تصاوير زير نمونه هايي از اشكال چرخشي و دوراني كه جلوه خاصي داشت را نشان مي دهد :

 

 

 

 

 

 

به هر حال محققان تنها توانسته اند به اين نتيجه برسند كه
 ما با يك نوع انرژي ناشناخته روبرو هستيم ،
اين ممكن است يك انرژي شبيه ميكرو ويو باشد و از منبعي ناشناخته ....

اين تئوري گروه تحقيقاتي BLT در حال حاضر از باوركردني ترين تئوري هاست . در اين بين يك بحث مهم و اساسي وجود دارد يا سرانجام اين تئوري مي تواند يك پديده طبيعي ( ناشناخته ) باشد .

اگر اين صحيح باشد ، چطور مي توان اين نظر براي الگوي پيچيده نيز درست باشد ؟ mandalas و حتي شكل هاي شبه انساني و مواردي چون شكل قلب و minora و … به عقيده من فقط يك جواب وجود دارد : جريان حلقوي پلاسما توسط ( افرادي هوشمند ) هدايت شده است …

 

آيا هوشمندي اي پشت اين پديده ا ست ؟

بله ، اين تنها راهي است كه بتوان الگوهاي پيچيده حلقه هاي كشتزار را توجيه كرد . تحقيقات علمي ثابت كرده كه اين ساختارها ساخته بشر نيست ، اما انرژيي در اين بين وجود دارد كه ناشناخته است . يك پديده طبيعي نمي تواند اين الگوها را توجيه كند زيرا در وهله اول : انرژي شبه ميكروويو طبيعي داراي منبعي ناشناخته است ، در وهله دوم به خاطر بجا ماندن مواد نا متعارف و نامعمول بيرون از محيط زمين كه نشان دهنده منبعي از خارج زمين است .

در اواخر قرن 70 ميلادي زماني كه دواير گندم شروع به ظاهر شدن كردند Wolfgang Schindler و Andreas Müller از آلمان ، John Martineau, Michael Glickman و Rob Seaman از انگلستان ، Gerald Hawkins از آمريكا ، Bert Janssen و Zef Damen از هلند كه از معروفترين محققان هندسه بودند، وجود داشتند . اين خيلي دور از ذهن بود كه تمام تحقيقات آنها را در اينجا بررسي كنم بنابراين به اين دو نفر يعني Wolfgang Schindler و Andreas Müller اكتفا مي كنيم :

كشفيات ولفگانگ شكل زيبايي را نشان داد كه اتفاقي ايجاد شدن آن براي انسان هاي شكاك هم غير قابل قبول بود . ولفگانگ از تصوير برداري هوايي حلقه هاي كشتزار استفاده كرد . براين اساس ، او عناصر متنوع ساختار رو مورد بررسي قرار داد ( حلقه ها ، دواير ، خطوط و … ) او از وسايل طراحي اش استفاده كرد . او به اين نكته كه خطوط بطور بسيار دقيق عناصر اشكال را لمس كرده اند توجه كرد . او كارش را با ترسيم يك ستاره پنج پري و يك دايره به دور آن ادامه داد رئوس اين ستاره بسيار با دقت عناصر شكل را لمس كرده بودند . همه چيز مرتبط به نظر مي رسيد .

موردي كه بسيار مهم بود اين بود كه هيچ يك از عناصر ساختار به طور تصادفي جاگذاري نشده بودند ، اصطلاحا پوزيشن آنها تصادفي نبود . براي مثال  اگر دايره كوچك داخلي به اندازه خيلي كمي به سمت چپ خود منحرف شود تمام ساختار هندسي به هم خواهد ريخت . همه چيز به طور دقيق اندازه گيري شده بود تا هندسه كاملي خلق شود .

خوب اين ممكن است در ادامه فرق كند ، مثالي كه در اينجا بررسي خواهيم كرد : ساختار  Chilcomb Down در سال 1990 است :

ما يك دايره مي كشيم كه مركزش در وسط دايره سمت چپي قرار دارد و شعاعي دارد كه بر دايره سمت راست خود مماس است ، اين دايره به طور دقيق بر خطوط موازي تراكتور ، واقع در كشتزار مماس است كه در اول به نظر مي رسيد هيچ ربطي به ساختار نداشته باشد .

در اين دايره فرضي ما يك ستاره مي سازيم :

اين ستاره مركزش دقيقا با دواير هم مركز است و بسيار دقيق يك به يك گوشه هاي داخلي آن دايره را لمس كرده است و دقيقا حلقه داخل آن  فيت شده است . حالا ما مي توانيم يك دايره سمت راست بكشيم :

مراحل ترسيمات به نوبت ادامه مي يابد ، هركسي كه تا حدي هندسه بفهمد مي داند كه اين پديده فوق يك پديده شانسي نيست . در اينجا تنها مي توان يك نتيجه گرفت : تمام المان هاي اين ساختار بسيار دقيق جانمايي شده اند در ارتباطشان با همديگر دقت زيادي لحاظ شده ست . بعلاوه خطوط موازي مخصوص تراكتور در اين بين نقش مهمي را بازي مي كنند .

اين دو خط دقيقا بر دايره فرضي اوليه مماس بودند . از نظر هندسي هيچ راهي وجود ندارد كه بگويم اين موارد همه تصادفي باشد . حلقه هاي كشتزار يك جوك سازماندهي شده نمي تواند باشد . آنها پيچيده تر از اين حرفها هستند . آنها بخشي از يك هنسه به كمال رسيده اند و خودشان را با يك هارموني كامل با كشتزاري كه در آن قرار دارند ، پيدا كرده اند .

كمال هندسي حلقه هاي كشتزار در حالات مختلف توسط محقق آلماني دواير Bert Janssen مورد مطالعه قرار گرفت .در سال 1997 او تصميم گرفت تا ساختار حلقه هاي كشتزار را بروي يك كاغذ ترسيم كند . او با وسايل اوليه طراحي ، كار خود را شروع كرد . تا به امروز تمام مهندسين ساختار خارجي اشكال را با عكس برداري هوايي و اضافه كردن شكل ستاره اي و خطوط موازي مورد بررسي قرار داده اند . به عبارت ديگر آنها روي چيزي كار مي كنند تا بفهمند كه اين اشكال چه مي خواهند به ما بگويند . اما برت جانسون بروي هندسه داخلي تمركز كرد ، او بررسي كرد كه قدم هاي هندسي اوليه كه احتياج است تا يك ساختار بازسازي شود ، شروع كردن از صفر است . او با هندسه داخلي به هندسه پنهان رسيد و چيزهاي عجيب غريبي كشف كرد .

در اول پي برد هريك از اشكال تحت بررسي ، از يك ساختار اساسي و پايه نشات گرفته اند :

اين الگو در حقيقت قلب تمام ساختار هاست . بنابراين وقتي شما به حلقه ها مي نگريد اين شكل پايه اي را نمي توانيد ببينيد ، اين شكل داخل هندسه آن پنهان شده است .من يك نمونه از اين مثال را كه توسط برت به سرانجام رسيده به شما نشان مي دهم : ساختار Winterbourne Bassett در سال 1997 :

برپايه تحقيق هندسي اوليه ، شكل Winterbourne Bassett از الگوي پايه آغاز مي شود . خوب .. اجازه دهيد با قرار دادن يك متوازي الاضلاع در شكل پايه جايي كه Bert فلش ها را قرار داده شروع كنيم :

 

اجازه دهيد كه يك دايره را دقيقا در مثلث فيت كنيم ، اين دايره بسيار مهم است زيرا كه ما به آن براي باقي كار احتياج داريم . همانطور كه بعدا خواهيد ديد دايره در پايان كار ديده نخواهد شد . در ادامه از همان دايره سه دايره ديگر رسم مي كنيم :

 

حالا خطوط واقعي را باقي مي گذاريم و نواحي واقعي را رنگ مي كنيم و شكل زير پديد مي آيد :

 

توجه كنيد به الگوي اساسي اوليه و دايره اساسي كه در شكل ابتدايي رسم شد ، حالا ديگر اثري از آن نيست :

برت سه زمينه را كشف كرد : اول از همه الگوي پايه پنهاني را كشف كرد : قلب تمام اشكالي كه او بازسازي كرد ، دوم او كشف كرد كه هريك از قسمت هاي آناليز شده ساختار براساس قوانين هندسي بوده و در اندازه و جانمايي هم بسيار با دقت تعريف شده بودند . كشف سوم و مهمترين آنها اين بود كه ، او خطوط زيادي را  براي طراحي ساختار بروي كاغذ احتياج بود پيدا كرد به عبارت ديگر براي ايجاد اشكال ، خطوطي در خود كشتزار وجود داشتند كه او اين خطوط را ( خطوط ساختار) ناميد . خطوط ساختار مي توانستند در يك ساختار پيدا شوند اگر شما بالاي سطح كشتزار قرار مي گرفتيد . در مكان هاي خاص ، شما نوارهاي كوچكي از كشتزاركه درمسيري مختلف از ساير حلقه ها حركت كرده پيدا خواهيد كرد . شما مي بينيد كه خطوط ساختار در ابتدا كشيده شده و بعد باقي ساختار ايجاد شده .

اين به اين معني است كه ، سازنده حلقه ها ابتدا ” اسكلت ” را به سمت قرار داده ، قبل از پياده كردن ساختار احتمالي خود . خطوط ساختار به راحتي مي تواند از آسمان ديده شوند .

در وهله اول به نظر رسيد كه محققان به اشتباه افتادند ، خطوط ساختاري درابتدا مي توانست به عنوان ردي از يك شوخي يا هوكس بر جاي مانده باشد . آيا افرادي كه چنيني ادعايي داشتند ، چنين الگوهاي پيشرفته اي را در كشتزارها پياده كردند ؟ ( بوسيله طناب ، مقوا ، … ) و بعد از اينكه ميفهمد نقشه چيست ، طرح را پياده مي كردند .

برت شگفت زده شده بود وقتي كه به عنوان اولين نفر اين كشف رو انجام داد . آيا كشف به اين معني است كه تمام حلقه هاي كشتزار به دست انسان ساخته شده است ؟

اجازه دهيد نگاه دقيقتري به شكل Winterbourne Bassett بياندازيم :

همانطور كه شما مي توانيد ببينيد ، دايره قرمز رنگ كاملا براي ساختار دواير آبي حياتي است ، دايره قرمز مركز دواير آبي را مشخص مي كند . يعني ما بايد ردي از حلقه قرمز رنگ را در زمينه ببينيم . درنتيجه دايره قرمز در كشتزار پيدا نشد . هيچ ردي … يك نگاه دقيقتر بياندازيد شما هم ردي نخواهيد يافت . برت البته توانست دايره قرمز را از صفحه كاغذ خود پاك كند ، اما كشتزاري كه يكبار توسط كارهاي ماشيني خسارت ديده بود و صاف شده بود ، صاف باقي خواهد ماند . به عبارت ديگر برت چيز نسبتا غيرمعمولي را كشف كرد . درنتيجه يا شكل بوسيله انسان و با كمك خطوط ساختار ايجاد شده بود يا اشكال اصيل بودند و توسط منبعي موثق ايجاد شده بودند . اما مورد آخر اين معني را مي دهد كه سازنده حلقه ها فقط از قسمتي از خطوط براي ساخت استفاده كرده است .

عقيده اول به آساني نفي مي شود اگر انسان از خطوط ساختار استفاده كرده باشد بايد تمام اين خطوط در كشتزار رويت شود . نه فقط چندتا از آنها . هيچ كس نمي تواند فقط با قسمتهايي از آن خطوط را پياده كند و هيچكس نمي تواند بعضي از قسمتها را به حالت اول خود برگرداند . بنابراين كار انسان نمي تواند باشد . در نتيجه فقط يك نظريه باقي مي ماندكه سازنده حلقه ها فقط با بعضي از خطوط ( نه كل آنها ) ساختار را ايجاد كرده است …

اما چرا ؟ آنها در كل احتياجي به خطوط ساختار نداشتند تا شكل احتمالي خود را پياده كنند ، پس اگر آنها واقعا به اين خطوط احتياج نداشتند پس چرا بعضي از آنها در كشتزار هستند ؟

 

يك فرضيه ديگري وجود دارد كه سازنده حلقه با رسم بعضي از خطوط ساختار قصد گفتن چيزي را به ما داشته است . برپايه اين فرضيه مي توان آنها را خطوط ارتباط و نه خطوط ساختار ناميد .

آيا به نظر شما هوشمندي اي پشت اين الگوها نهفته است ؟  (براي اطلاعات بيشتر از حلقه هاي كشتزار و تجزيه تحليل هندسي آنها به وبسايت Bert Janssen مراجعه كنيد )

بيانات شاهدان عيني ، ارتباطي كه حلقه ها با انسان برقرار مي كنند و … مواردي است كه در قسمتهاي بعدي به آنها مي پردازيم .

هر گونه بهره برداری از این مطلب با ذکر منبع با آدرس www.ufolove.wordpress.com مجاز میباشد.



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
خوش آمدید... هر کهکشان میلیارد ها ستاره و سیاره دارد و در جهان میلیارد ها میلیارد کهکشان وجود دارد. بنابراین امکان وجود حیات در کرات دیگر بسیار زیاد است. اینکه فکر کنید ما در این جهان تنهاییم احمقانه است پس بیایید بگوییم ما تنها نیستیم...